بهنوعی فیلمهایش روی مرز شعار زدگی و سانتی مانتال ایستادهاند و به ندرت لغزش به یک سو میکنند. دلیلش این است که او غالبا نگاه انتقادیاش را در فضا سازی حاکم بر آدمهایش نشان میدهد و دوربینش بدون قضاوت و با فاصله از سوژهها قرار میگیرد. بهعنوان مثال در فیلم دزدان فروشگاه ما تنها از یک قاب متوجه میشویم که آنها حاشیه نشین هستند.
جایی که شوتا و یوری درکنار رودخانه قدم میزنند و به وسیله حصاری کاملا از خانههای شهری در بک گراند جدا شدهاند. کورئیدا در این فیلم حرفهایش را در قابهایی میزند که سهمی برای آسمان قائل نیست و شخصیتهایش میان انبوهی از خانههای حاشیهای محبوس شدهاند. اکثرا در محوطه خانه نماهای لانگ به ما نشان میدهد تا کاملا بر فضای خانه اشراف داشته باشیم و برای قضاوت چیزی را از دست ندهیم. همچنین نماهای لانگ او باعث میشود که با ایجاد سه سطح Midground ،Foreground و Background در فضای خانهای کوچک ایجاد عمق کند. در طراحی صحنه خانه، خرت و پرتهای فراوانِ ریز و درشت در اطراف آدمها دیده میشود که در خدمت فضا سازی آن خانه است و اگر فقری وجود دارد صرفا در همین فضا سازی دیده میشود. از حال و هوای شخصیتهای فیلم به هیچ عنوان نمیشود فهمید که آنها فقیرند یا خود را شکست خورده میدانند.
در سینمای کورئیدا، شخصیتهایی از پیر و جوان گرفته تا نوجوانان و کودکانی را شاهد هستیم که هیچ یک آدمهایی از پیش باخته نیستند و برعکس آنها را بسیار صاحب اراده و مسئولیت پذیر میبینیم که میخواهند به سختی پول در بیاورند و زندگیشان را بگذرانند. کورئیدا همچون یک چشمِ ناظر، تنها مشاهدات خود را در اختیار ما میگذارد و سعی نمیکند با احساساتی کردن بیش از حد مخاطب یا سیاه نمایی، برای شخصیتهایش ترحم بخرد. همین مشاهدات به اندازه کافی دردناک و تاثیر گذار هستند و حرمت آدمهایش را هم حفظ میکنند. چنین تمهیداتی حاصلش شده است یک سینمای بهشدت اخلاقی و انسانی که جهان امروز به آن نیاز دارد. به تماشای برنده نخل طلای کن ۲۰۱۸ بنشینید و سپس با تحلیل بیشتر فیلم همراه شوید. لازم به ذکر است که فیلم دزدان فروشگاه به هیچ عنوان فیلمی برای یکبار دیدن نیست و پس از رازگشایی انتهای آن، باید چند باره به تماشای این فیلم بنشینید و در تماشای زندگی این خانواده صبوری کنید.
در ادامه جزییات داستان فیلم لو میرود
کورئیدا غالبا زندگی شخصیتهایش را از نگاه یک دروبین ثابت، در اندازه نماهای غالبا لانگ شات، به همراه میزانسنهایی شبیه به کارهای یاسوجیرو اوزو و پر از جزییات در طراحی صحنه، به نمایش میگذارد.
وقتی اوسامو و شوتا، در ابتدای فیلم، از یک فروشگاه دزدی میکنند، حس میکنیم قرار است فیلمی تماشا کنیم که به موقعیتهای جذاب از انواع دزدیها بپردازد. غافل از آنکه ما صرفا شاهد یک روز دیگر از زندگی یک خانواده بودیم که برای امرار معاش روی به دزدی آوردهاند و قرار نیست فیلمی صرفا درباره دزدی ببینیم. دزدی هم از مسائفهرست که گویی در حاشیه فیلم قرار میگیرد. هدف اصلی کورئیدا باز هم خانواده است. خانوادهای که از نگاه او همه چیز در آن معنا مییابد و اصالت میپذیرد. هر فرد میتواند در دل آن نقشی بپذیرد و به واسطه آن نقش به زندگیاش معنا ببخشد. کورئیدا در دل فیلمهاش اکثرا به طریقی ما را به مفهوم خانواده که نشانی از سنت ژاپن نیز در آن است ارجاع میدهد. گاهی فقدان یکی از اعضا موجب میشود که افراد دوباره به خانه پدریشان بیایند و ارزشهای گذشته شان را مرور کنند، فیلمهای همچون Still Walking و After Storm. گاهی فرزندان یک خانواده با نبود پدر و مادرشان مجبور میشوند خود یک خانواده تشکیل دهند مانند Nobody Knows. حتی ممکن است فرزندانی در خانوادههایی کاملا متفاوت زندگی کنند و به ناگاه متوجه شوند متعق به خانوادهای دیگر هستند و هویت دیگری دارند مانند Like Fther Like Son.
این بار در دزدان فروشگاه، آدمهای غریبهای هرکدام نقشی را پذیرفتهاند تا جمعی به نام خانواده را دور هم تشکیل دهند. ساموتا در نقش پدر، شوتا در نقش پسر، نوبویو در نقش مادر، هاتسوئه در نقش مادر بزرگ، آکی در نقش خواهر بزرگتر شوتا و یوری، کودکی که در مسیر فیلم به جمع آنها اضافه میشود نقشی بهعنوان خواهر کوچک شوتا را میپذیرد. جالب است که هر یک از افراد پیش از ورود به این جمع، هویت دیگری داشتهاند و در دل این خانواده هویت تازهای را برای خود دست و پا کردهاند. حال کورئیدا برای به تصویر کشیدن این دوگانگی، تمهیدات خاصی را اندیشیده است.
:: موضوعات مرتبط:
نقد و بررسی ,
,
:: برچسبها:
Shoplifters ,
دزدان فروشگاه ,